جدول جو
جدول جو

معنی پیوند داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

پیوند داشتن
اتصال داشتن ارتباط داشتن: از دو بیرون نبود یاخواست جنباننده بر سبیل فاعلی یافت وی بود یا یافت چیزی که بوی پیوند دارد و وصف بود
فرهنگ لغت هوشیار
پیوند داشتن
پیوستگی داشتن، دارای پیوند بودن
تصویری از پیوند داشتن
تصویر پیوند داشتن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اتصال یافتن متصل شدن: پیوند یافتن جان مردم بعالم روحانی، پیوند خوردن (درخت یانسوج حیوانی)، بهم پیوستن قطعات شکسته ظرف
فرهنگ لغت هوشیار
پیوند کردن، زناشویی کردن وصلت کردن: عادت ملوک فرس واکاسره آن بودی که از همه اطراف چون چین و... دختران ستدندی و پیوند ساختی و هرگز هیچ دختر بدیشان ندادندی. یا پیوند با یکدیگر (بیکدیگر)، با هم متحد شدن دست بیکی کردن: نباید مهان سپه سر بسر که پیوند سازند با یکدگر. (گرشا. لغ) یا پیوند بخون با کسی. وصلت کردن بااو خویشاوندی سببی یافتن باوی: چو پیوند سازیم با او بخون نباشد کس او را بید رهنمون. (شا. بخ 2429: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیوند ساختن
تصویر پیوند ساختن
وصلت کردن، خویشی و قرابت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پسند داشتن
تصویر پسند داشتن
ستودن حمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسند داشتن
تصویر پسند داشتن
پسندیدن، چیزی یا کسی را خوش داشتن و پذیرفتن، پسند کردن، برگزیدن، جایز دانستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیوند دادن
تصویر پیوند دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی